کتاب آیت نور(ج1) / فصل نهم: دیانت و سیاست، جُنگها، تقریرات
صفحه قبل

منبر و تبليغ

مسأله منبر و تبليغ و سخن گفتن براى اقشار مختلف مردم و توان برقرارى رابطه مناسب با مخاطبين كار هر كسى نيست و با مسأله تدريس متفاوت مى‏باشد. هر كس كه قدرت تدريس متون علمى را دارد لزوما قدرت سخنرانى براى طبقات مختلف مردم را ندارد.
وليكن برخى از عالمان دينى هستند كه جامع بين هر دو صفت بوده و در هر دو ميدان حضورى مؤثّر و كارآمد دارند. حضرت آقا نيز به لطف الهى از بيانى شيرين و كلامى نافذ و منطقى محكم و رسا و طنينى دلنشين و پر صلابت برخوردار بودند كه به راحتى در مجامع عمومى و براى اصناف مختلف مردم با جذّابيّتى خاص سخنرانى مى‏نمودند و ديگران را بر سر سفره معارف الهى مى‏نشاندند. و اين حركت را نه بصورتى استثنائى كه بعنوان خطّ سيرى مستمر در دوران زندگى خويش مخصوصا در عهد طولانى بيست و چهار ساله مسجددارى در طهران تداوم مى‏بخشيدند. سخنرانى‏هاى هفتگى و پرشور روزهاى جمعه قبل از ظهر كه بسيار موفّق و ثمر بخش بوده و با نماز ظهر پايان مى‏پذيرفته و جلسات مستمرّ ماه‏هاى مبارك رمضان و مناسبتهاى ديگر از صحنه‏هاى بيادماندنى زندگى ايشان است و زير بناى تدوين آثار بعدى مى‏شود، كه بعضا در لابلاى كلماتشان بدين جلسات اشاره‏اى دارند و معمولاً در مقدّمه كتابهاى خود به سابقه شكل گيرى اين مباحث و تاريخ اجراى آن در مسجد خويش مى‏پردازند.

ص 562

تعليم، موعظه و انذار

آنان كه منبرى‏هاى فراوانى را ديده‏اند بخوبى ميدانند كه سبك و سياق منبرى‏ها به لحاظ تبيين مطالب، مختلف است. بعضى‏ها فقط در بيان و تشريح مطالب علمى و معرفتى متمركز هستند، بخوبى مطالب را دسته‏بندى و تجزيه و تحليل كرده و مستمع را در محور بحث مورد نظر آگاه مى‏سازند؛ به گونه‏اى كه شنونده پس از برخاستن از پاى منبر آنان احساس ميكند مطلبى را آموخته يا دانسته‏اى را تكميل كرده است.
برخى ديگر از منبرى‏ها در موعظه و نصيحت هنرنمائى مى‏كنند و سيماى غالب منبرشان وعظ و اندرز است، با بيان مطالب متنوّع در صدد پند و نصيحت مستمع هستند و با استفاده از موضوعات حسّاس و با بهره‏گيرى از شيوه‏هاى گفتارى تلاش مى‏كنند براى مستمع، دلسوزانه راهى را بگشايند. شنونده وقتى از پاى منبر اين طيف از سخنوران بر مى‏خيزد چه بسا مطلب جديدى نياموخته باشد ولى تحت تأثير گفته‏هاى او در خود احساس تازه‏اى دارد.
بعضى از اينها قدرت تبشير و إنذار (اميدوار ساختن و ترسانيدن) هم دارند؛ و چه كم هستند اين مردان خدا. اينان با داشتن نفسى قوى و كاركرده و نَفَسى گرم و مسيحائى مستمع را با مطالب خويش به خدا فرا مى‏خوانند و او را به رحمت الهى اميدوار و از عذاب الهى بيم ميدهند. اينها كسانى هستند كه خود در مرحله نخستين بيم و اميد را در جان خويش حاكم ساخته و بدين جهت كلامى نافذ در انتقال اين حالت به مخاطب دارند؛ به گونه‏اى كه انسان وقتى از پاى سخن ايشان برخاست شايد مطلب جديدى نياموخته باشد ولى در خود حالتى جديد مى‏يابد كه جذب به خير و گريز از شرّ را بدنبال دارد.
دسته ديگر، عالمان وارسته و عارفان عاشقى هستند كه زبانشان مجراى حكمت الهيّه گشته و ثمره اخلاص عملى زندگيشان در گفتارشان ظهور نموده و

ص 563
آدمى را به عشق خدا ميخوانند، بدانگونه كه انسان وقتى سخن ايشان را ادراك كرده و مغتنم شمرد، وقتى از محضرشان بيرون مى‏آيد، در خود وجد و شورى الهى مى‏يابد كه با هيچ احساسى قابل قياس نيست.
حضرت آقا از معدود عالمان سخنورى بودند كه به خاطر رفعت علمى و علوّ سلوكى و عملى و برخوردارى از اطّلاعات فراوان قرآنى، روائى، تاريخى، و داشتن بيانى روان و شيوا؛ سخنرانى‏ها و منابرشان در همه اين زمينه‏ها شاخص بوده و مستمع را بهره‏مند مى‏ساخت. شنونده‏اى كه از محضر ايشان بيرون مى‏آمد نه تنها بر اطّلاعات علمى و معارفش افزوده شده بوده و مطالب قرآنى و روائى جديدى كسب كرده بود، بلكه از يك سو نصائح پدرانه و مشفقانه قلبش را نرم ساخته و از سوى ديگر روح خوف و رجا بر محور تبشير و انذار در او زنده شده و در نهايت همه اينها در مسير ايجاد عشق الهى و توجّه به توحيد تام بر اساس تعاليم قرآن و عترت به جريان مى‏افتاد و آدمى سرمست و سبك بال از محفل نورانى او خارج مى‏شد و تا مدّتها خود را در مغناطيس جاذبه قوىّ او مى‏يافت.
حقيقت فوق را كسى به خوبى مى‏يابد كه مجالس ايشان را ادراك نموده است. [1]

جمع بين ديانت و سياست

نكته بسيار مهمّى كه در امر تبليغ قابل دقّت است توجّه به بُعد سياسى اسلام است كه متأسّفانه چه در سالهاى پيش از انقلاب و چه در سالهاى پس از

ص 564
آن گروهى از اهل علم عليرغم داشتن اطّلاعات خوب علمى و برخوردارى از قدرت بيان، هرگز در منابر خويش توجّهى به اين بُعد نمى‏نمودند. و اين مطلب يا برخاسته از ضعف آنان در شناخت اسلام واقعى بود كه دين را از سياست جدا مى‏دانستند و بعضا پرداختن به مسائل سياسى را نوعى جرم و خطا و مخالف قداست عالم دينى مى‏پنداشتند، و يا برخاسته از ضعف و ترسى بود كه از دشمن در جانشان رسوخ نموده بود. همانگونه كه امام حسين عليه السّلام بر سر عالمان دنيا زده و گريزان از ظلم و ستم ستيزى فرياد مى‏زنند و اعلام ميدارند كه: شما همه ارزش و اعتبار و احترام خود در ميان مردم را بخاطر جايگاه دينى و انتسابى كه به خداوند پيدا كرده‏ايد بدست آورده‏ايد ولى هرگز آبرو و جان خود را در راه تحقّق احكام الهى به مخاطره نيانداخته‏ايد:
فَلَا مَالاً بَذَلْتُمُوهُ، وَ لَا نَفْسًا خَاطَرْتُمْ بِهَا لِلَّذِى خَلَقَهَا، وَ لَا عَشِيَرةً عَادَيْتُمُوهَا فِى ذَاتِ اللَهِ . [2]
از سوى ديگر توجّه به ريشه‏هاى اصلى ظلم و تباهى حاكم بر امّت اسلام و ديدن سرانگشتان دشمن كافر و استعمارگران شوم در بدست گرفتن زمام امور جامعه اسلامى با واسطه‏هاى متعدّد و در چهره‏هاى گوناگون كارى نبود كه از هر كسى بر آيد كه به لطف الهى حضرت آقا در اين وادى بصيرتى عميق و روحى بلند و نگاهى موشكافانه داشتند كه در بررسى ابعاد سياسى شخصيّت ايشان به گوشه‏هائى از آن اشاره كرديم.
آنچه اينك مى‏خواهيم بدان بپردازيم اينستكه: عالمانى كه هوشيار بوده و مطالب را هم مى‏يافتند و به اصطلاح شمّ سياسى داشتند، از مطرح كردن مباحث

ص 565
در منابر خود صرفنظر مى‏نمودند، چرا كه از سوئى مورد تعرّض حكومت شوم طاغوت مى‏شدند و از سوى ديگر توسّط مدّعيان علم و حوزويان ظاهرى مورد تعريض قرار گرفته و با اتّهام بى‏سوادى و كم سوادى و سياسى كارى هجو مى‏شدند و پايگاه اجتماعى خود را دستخوش تهاجم ميديدند.
ولى حضرت آقا با بصيرتى كامل و شجاعتى كم نظير، هم به خوبى مطالب را مى‏يافتند و هم آن را در منابر خود مطرح ساخته و مردم را نه فقط در باب علم و معرفت و طرح مباحث عقيدتى و كلامى بهره‏مند مى‏ساختند، و نه تنها در قالب موعظه و نصيحت به هدايت و رشد كشانده و به تهذيب نفس و تزكيه جان دعوت ميكردند؛ بلكه بطور همزمان عميق‏ترين جريانات سياسى داخل و خارج كشور را براى روشن ساختن اذهان مردم مطرح نموده نگرش صحيح الهى را به مخاطبان خود تفهيم مى‏نمودند. خود در اين زمينه اشاره‏اى دارند كه قابل دقّت است:
« لذا در مسجد شروع كرديم از اين آيات قرآن تفسير كردن و بيان كردن و گفتن. حتّى در آن ماه رمضان اوّلى كه بنده در مسجد بعد از اقامه نماز عصر خودم منبر مى‏رفتم و موعظه مى‏نمودم فقط آن يك ماه مبارك را اختصاص دادم به بحث درباره معارضه و مبارزه با كفّار، و آياتى از قبيل: لَا تَجِدُ قَوْمًا يُؤْمِنُونَ بِاللَهِ وَ الْيَوْمِ الأَخِرِ يُوَآدُّونَ مَنْ حَآدَّ اللَهَ وَ رَسُولَهُ... [3] يا آيه: يَـآأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا لَا تَتَّخِذُوا بِطَانَةً مِن دُونِكُمْ لَا يَأْلُونَكُمْ خَبَالاً وَدُّوا مَا عَنِتُّمْ... [4] را توضيح ميدادم.

ص 566
در مورد سيطره انگليس و كيفيّت غلبه آنها، و دار زدن مرحوم مرجع وقت عالم ربّانى آية الله حاج شيخ فضل الله نورى سخن مى‏گفتم. [5] »

« تدوين آثار »

روشن است كه همه انسانها از همه نعمتها يكسان برخوردار نيستند، برخى كمتر و گروهى بيشتر و عدّه‏اى هم فاقد نعمتى هستند هر چند نعمت ديگرى را دارا مى‏باشند؛ و البتّه همگان بايد همه نعمتها را از خداوند دانسته و در مسير خواست او بكار گيرند و شاكر خداوند باشند تا هم شكر زبانى و هم شكر عملى را بجا آورده باشند.
هستند عالمانى آگاه و دلسوز و زحمت كشيده كه از نعمت نطق و بيان برخوردارند تا بتوانند با استفاده از علم وبيان و نطق خود، ديگران را نيز به علم و معرفت رهنمون گردند، ولى كسانى كه دست به قلم برده و قدرت قلمفرسائى داشته باشند كم هستند.
آنچه بدان محتاجيم، داشتن عالمانى جامع و عامل است كه قدرت تدوين معلومات خود را داشته باشند و بتوانند گوهرهاى اكتسابى و ثمرات تحقيقات اختصاصى خويش را به رشته تحرير درآورده و براى عصرها و نسل‏هاى آتى باقى گذارند.
كتاب، همچون مجلس خطابه‏اى است دائمى كه مستمع هر زمان كه اراده كند ميتواند پاى آن بنشيند و با خطيب خلوت كند و از گنجينه پر ارزش معارف او بهره ببرد. و از اين رو در آيات و روايات بر قلم و نوشتن عنايت خاصّى شده است.

ص 567
بارى آقا رحمة الله و رضوانه عليه از عالمان وارسته و خودساخته‏اى هستند كه بركات وجوديشان نه تنها از پايگاه رفيع منبر و خطابه، كه از سنگر تأليف و تدوين نيز منتشر بوده؛ و ايشان نه فقط به تبليغ گفتارى و ارتباط مستقيم با مستمع توجّه داشتند، كه بر حفظ آثار و ثبت و تدوين آنها نيز اهتمامى بسزا داشتند. و از همان اوائل امر، اين حركت پر بركت در زندگيشان ديده ميشود كه فهرست‏وار ميتوان به موارد زير اشاره كرد:

تقريرات

الف ـ تدوين درسهاى حوزوى كه اصطلاحا ً آنرا تقريرات مى‏گويند.
از حضرت ايشان تقريرات درسهاى آية الله شاهرودى، آية الله خوئى، آية الله شيخ حسين حلّى، آية الله علاّمه طباطبائى رحمة الله عليهم أجمعين باقى مانده است كه بطور مشخّص عبارتند از:
1 ـ تقريرات درسهاى اخلاقى عرفانى علاّمه طباطبائى كه در سنه 1368 و 1369 قمرى در حوزه علميّه قم براى برخى از طلاّب بيان فرموده‏اند، و به لطف الهى بصورت «رساله لُبّ اللُباب» بمناسبت سالگرد شهيد آية الله مطهّرى به چاپ رسيده است.
2 ـ تقريرات درس فقه آية الله شاهرودى، مباحثى از كتاب الصّلوة.
3 ـ تقريرات درس فقه آية الله شيخ حسين حلّى، مبحث بيع و خيارات.
4 ـ تقريرات اصول آية الله شيخ حسين حلّى، بحث اجتهاد و تقليد.
5 ـ تقريرات درس اصول آية الله خوئى، از اوّل مبحث اقتضاء الأمر بالشّى‏ء النّهى عنِ الضّدّ (كه ابتداى بحث اصول ايشان به هنگام مهاجرت حضرت آقا به نجف أشرف بوده است) تا آخر مباحث عقليّه: تعادل و تراجيح، با حواشى خودشان.
6 ـ تقريرات مقدارى از مباحث اصولى آية الله حاج شيخ مرتضى حائرى.
7 ـ تقريرات مقدارى از مباحث فقهى آية الله محقّق داماد.
به اميد آنكه بزودى اين مجموعه منقّح و به زيور طبع آراسته و به

ص 568
حوزه‏هاى علميّه عرضه گردد.
ب ـ تدوين مباحثى كه در خطابه‏ها و مواعظ مطرح نموده‏اند.
آنچه را كه ايشان در قالب منبر بيان ميفرمودند در دفاتر خود بصورت يادداشت محورهاى اساسى ثبت مى‏نمودند كه زيربناى تدوين برخى از كتابهاى «دوره علوم و معارف اسلام» را تشكيل ميدهد.

جُنگ‏ها

ج ـ تدوين جُنگ ها.
جُنگ‏ها مجموعه‏هائى است فراگير (حدود 32 جلد) كه تمامى يادداشتهاى لازم را در بر مى‏گرفته و شروع نخستين جلدهاى آن به سالهاى نخستين تحصيل آقا در قم بر ميگردد، و جلدهاى پايانى به سالهاى آخر عمر پر بركتشان مربوط ميشود. [6]
جُنگ‏ها مجموعه‏هائى جذّاب و خواندنى هستند كه چون كشكولى جامع و نافع در برگيرنده مطالب متنوّعى مى‏باشند؛ همچون:
آيات متناسبه با موضوعات خاصّ، روايات مختصّ به يك مطلب، مطالب مفيد تاريخى، ابيات و قصائد و غزليّات بلند عرفانى و شورانگيز، أشعار بلند مديحه و رثاء اهل‏بيت عليهم السّلام، تك بيت‏هاى شيرين و آبدار، مطالب برگرفته شده از مطالعه‏هاى مستمر (هرگز نمى‏گذاشتند مطلبى از دست برود، هر كتابى را كه مطالعه مى‏نمودند مطالب قابل ثبت را علامت گذارى كرده و سپس به جُنگ منتقل مى‏ساختند كه نوعى حفظ و نگهدارى مطالب براى بهره‏ورى در موقع مناسب بود.)، ثبت سؤالات مطرح شده در جامعه، ثبت موضوعات تخصّصى دينى كه نياز به بحث و فحص و بررسى دارد، ثبت حوادث مختلف و مهم، ثبت مسموعات از ديگران در قضاياى مختلف و ارزشمند در محورهاى گوناگون

ص 569
علمى، عرفانى، سياسى، اجتماعى، پزشكى، اخلاقى، ادبى و تاريخى و غيره.

« نشر آثار و سيره تدوين »

حضرت آقا از نخستين لحظه تدوين آثار، علاوه بر اينكه در صدد تأليف يك مجموعه منظّم و منسجم و ترتيب بندى شده بودند ـ كه به زودى به آن خواهيم پرداخت إن شآء الله ـ در فكر نشر و پخش آنها نيز بودند؛ و از همين رو نكات جالبى را در نحوه تدوين مطالب، هم در محتواى مباحث و هم در قالب و پوسته ظاهرى آن رعايت ميكردند كه قابل تأمّل است، و اينك فهرست‏وار بدانها اشاره مى‏نمائيم.

نكات محتوائى

نكته اوّل: جامعيّت
ايشان در هر مبحثى كه وارد مى‏شدند تلاش بر جامعيّت مطلب داشتند تا تمامى زواياى بحث مدّ نظر قرار گيرد و حتّى الإمكان مطلب مهمّى از دست نرود.
نكته دوّم: اعتدال
تلاش ايشان در تنظيم مباحث ـ همانگونه كه خود بعضا تصريح نموده‏اند ـ آن بود كه در عين جامعيّت مطلب، از مرز اعتدال خارج نشوند؛ و طرح مطالب نه آنقدر كوتاه و مختصر باشد كه به فهم آن ضرر بزند، و نه آنقدر گسترده و مشروح كه مخاطب را خسته و ملول سازد.
نكته سوّم: مستند سازى و اتقان
طرح مطالب بدون سند و اكتفا كردن به شنيده‏ها و مشهورات، آفتى است خطرناك كه هر كتابى را ميتواند از درجه اعتبار و ارزش ساقط سازد.
حضرت آقا در تبيين مطالب، بر اتقان و مستند سازى آنها پافشارى

ص 570
عجيبى داشتند و اين حقيقت از منابعى كه در كتابهايشان بدانها استناد مى‏كنند قابل استفاده است. ايشان حتّى مسموعات خويش از حوادث را مستند نموده و در ضبط مطلب بدان تصريح داشتند كه مثلاً اين سخن را پيرامون سيره فلان عالم بزرگ در فلان روز از فلان عالم وارسته كه شاگرد او بود شنيده‏ام و...
نمونه‏هائى فراوان از اين مستند سازى و دقّت در آن را در آثار چاپ شده ايشان و همچنين در آثار خطّى و جُنگهاى ايشان به چشم مى‏بينيم.
نكته چهارم: توجّه به متون اصلى
ممكن است برخى منابع، مشهور و سهل الوصول بوده باشند و در ظاهر قابل اعتناء و اعتماد، وليكن از آنجا كه اين منابع از مصادر اوّليّه نقل مى‏كنند و چه بسا در اين بين دچار نقص و يا اضافاتى در مطالب مى‏گردند؛ ايشان عنايتى تام به منابع اصلى و اوّليّه داشته و نوعا مطالب را مستقيما از آنها نقل مى‏نمايند تا در نهايت اتقان بوده باشد.
نكته پنجم: توجّه به منابع فريقَين
در مباحث كلامى كه مخاطبان شيعه و سنّى به كتاب مراجعه مى‏كنند، در طرح مباحث مربوط به امامت ـ كه بطور عمده در دوره هجده جلدى «امام شناسى» آمده است ـ در غالب مباحث به منابع معتبر و مورد قبول هر دو طائفه شيعه و اهل سنّت ارجاع ميدهند تا بر اساس جدال احسن، اهل سنّت را بر پذيرش حق بر مبناى كتابها و روايات خودشان قانع سازند.
نكته ششم: توجّه به سيره عملى معصومين عليهم السّلام
در تثبيت مطالب فقط به نقل آيات و روايات اكتفا نمى‏كردند، بلكه همانگونه كه در علم اصول عمل امام معصوم حجّت شمرده شده است ـ ولى متأسّفانه در مقام طرح مباحث كمتر بدين سرمايه عظيم توجّه ميشود ـ ايشان در كنار ذكر أدلّه قرآنى و روائى، به بيان سيره عملى معصومين و استخراج نكات

ص 571
ضمنى آن به قدر تناسب و فرصت و حوصله بحث مى‏پرداختند و بحث را با نمونه‏هاى تاريخى ممزوج مى‏نمودند.
نكته هفتم: عقل گرائى
در بيان مطالب بقدر نياز به طرح ادّله عقليّه پرداخته و در تشريح زواياى آن براى تثبيت سخن در اذهان مخاطبين حوصله به خرج ميدادند، و ادلّه و براهين محكم عقلى را با بيانى رسا و ساده و قابل فهم مطرح مى‏نمودند تا مخاطب به لحاظ عقلى قانع گردد.
نكته هشتم: استدلال شهودى
كم هستند كسانى كه بتوانند در وادى شهود آنطور كه شايد و بايد به ميدان بيايند، چرا كه اين مسأله ابزار خاصّ خود را مى‏طلبد كه از عهده هر كسى بر نمى‏آيد. ايشان در تدوين مطالب بر اساس نگرش توحيدى كه عالم را بر محور الله ميداند و ثمره دعوت وحى و عقل و قلب را يكى مى‏شمرد، در مباحث و مطالبى كه بيان ميفرمودند در كنار ذكر آيات و روايات و تشريح و تفسير آنها، براى فهم مطلب از ادلّه عقليّه بهره مى‏گرفتند، ولى فقط به اين اكتفا نمى‏نمودند؛ بلكه براى ادلّه وجدانيّه شهوديّه كه ثمره راه باطن و تصفيه قلب و تهذيب جان است نيز جايگاهى لايق قائل بودند.
نكته نهم: تنوّع بخشى
آثار حضرت آقا از يك سويه نگرى و خشكى به دور است، و ايشان در طرح مطالب از همه محورهاى مفيد بهره مى‏بردند. و براى فهم بهتر كلام از ذكر نمونه‏هاى ملموس تاريخى معاصر گرفته تا بهره‏ورى از شعرهاى ناب شاعران نامدار عرب و عجم و تجزيه و تحليل‏هاى لازم و ارائه آمار و نمودارهاى عينى و... دريغ نداشتند، و با ذوق سرشار و اطّلاعات گسترده خويش آثارشان را زنده و متنوّع مى‏نگاشتند.

ص 572
نكته دهم: ارشاد و دستگيرى
يكى از هنرهاى الهى انسانهاى كامل، ايجاد انگيزه براى تهذيب نفس و تزكيه جان و ايجاد اوّلين جرقّه‏هاى طلب براى رسيدن به كوى حبيب و لقاء حضرت دوست و گذر از ماسِوى و رسيدن به خدا و فناى در اوست. و البتّه اين توان بر اساس قوّت و سعه نفس و اتّصال ايشان به عالم ملكوت است. و اين حركت را دستگيرى از ديگران گويند.
و چه بسا عارفان كاملى، اين كار عظيم را از راه مكتوبات خود انجام داده‏اند. برخى از اين آثار نورانى كه به يادگار مانده و تأثيرى عميق دارد را مى‏توان چنين بر شمرد: «رساله سير و سلوك» منسوب به آية الله علاّمه سيّد بحرالعلوم، و رساله «لقاء الله» آية الحقّ و العرفان حاج ميرزا جواد آقا ملكى تبريزى، و رساله «حُسن دل» آية العرفان و اليقين آقا محمّد بيد آبادى و رساله «تذكرة المتّقين» آية الحقّ و العرفان حاج شيخ محمّد بهارى، و مكتوبات بجا مانده از آية الله العظمى و فخر الإسلام و العرفان ملاّ حسينقلى همدانى و آية الله الكامل حاج سيّد احمد كربلائى.
حضرت آقا نيز در حركتى ابتكارى و بديع، در مجموعه آثار خود خطّ سيرى را تعقيب نموده و مطالبى را بيان كرده‏اند كه با احاطه نفس قدسى خويش بر اين مجموعه، بركتى فوق العاده در آن قرار داده‏اند؛ كه بسيار جالب توجّه و اميد بخش است.
فرزند ارشدشان آية الله حاج سيّد محمّد صادق حسينى طهرانى مى‏فرمودند: حضرت والد مكرّرا به بنده ميفرمودند:
«چون يك دوره علوم و معارف حقّه را در اين كتب (دوره علوم و معارف اسلام) گنجانيده‏ام؛ اگر كسى با اخلاص اين كتاب‏ها را مطالعه كند، نفسش به اين حقائق متحقّق شده و به مقصود خود مى‏رسد.»

ص 573
كسانيكه با تأليفات آقا انسى دارند حتّى آنانكه محضر خودشان را إدراك نكرده‏اند به تأثير اين آثار بر دل و جان خود معترفند.
اين تأثيرگذارى از آن نفس پاك إلهى به جهت اينستكه خود متحقّق به اين حقائق بودند، و لذا مطالبشان در مخاطب نيز به قدر قابليّت و حالِ مناسب، تأثير ميكند.
آقا اگر از توحيد و فنا و بقا و خدا مى‏نويسند، آنچه را كه چشيده و مى‏بينند [7] مى‏نويسند؛ و اگر از آخرت و بهشت و دوزخ مى‏نگارند، آنچه را مشاهده كرده‏اند [8] به مانند حال كسى كه بهشت و دوزخ را ديده باشد [9] مى‏نگارند. اگر از ولايت و مقامات معنوى أولياء الله مى‏نويسند، آنچه را كه در آن ذوب شده و بدان متحقّق گرديده و با صاحبانش معيّت پيدا كرده‏اند [10] مى‏نويسند؛ و اگر از جريانات مربوط به امامت و حوادث و وقايع تلخ دوران غصب خلافت مى‏نگارند، به مانند كسى كه خود در متن قضايا حاضر بوده و ألم

ص 574
آن ناگواريها را با تمام وجود حسّ كرده، با سوز و گداز و اشك و آه مى‏نگارند.
همانگونه كه نمونه‏اى از آن در صفحه 555 از همين كتاب به نقل از جلد يازدهم «امام شناسى» آنجا كه به تناسب بحث علم امام به گوشه‏اى از قضاوتهاى أميرالمؤمنين عليه السّلام اشاره كرده و به نمونه‏هائى از رسوائى‏هاى خلفاء غاصب مى‏پردازند، گذشت.
بارى، اين اشاره‏اى گذرا بود به سيره عملى حضرت علاّمه قدّس الله نفسه الزّكيّة در تدوين مطالب به لحاظ محتوا، كه تنها به ذكر گوشه‏هائى از آن اكتفا كرديم. دقّت در آثار ايشان نكات بيشترى را بدست ميدهد كه براى الگو طلبان صادقى كه ميخواهند از بزرگان علم و معرفت درسى را بياموزند، ميتواند سررشته مناسبى باشد كه با تعقيب آن به بركات فراوان‏ترى دست يابند.
اينك به برخى از نكاتى كه در قالب و پوسته ظاهرى آثارشان بدان عنايت داشتند اشاره مى‏كنيم:
دنباله متن
پاورقي
[1] - نمونه‏اى از منابر ايشان و معرّفى ابعاد گسترده كمّى و كيفى آنها، با اشاره كلّى به محتويات مباحث و تأثيراتى كه بر مخاطبان داشته است را خودشان در كتاب «وظيفه فرد مسلمان در احياى حكومت اسلام» درس دوّم، آورده‏اند، كه در همين يادنامه در فصل پنجم به مناسبت ذكر كرده‏ايم.
- [2 ] «تحف العقول» ص 237؛ و «بحار الأنوار» ج 97، ص 79؛ و «موسوعه كلمات امام حسين عليه السّلام» ص 274
[3] - آيه 22، از سوره 58: المجادلة: «مردمى كه به خدا و روز بازپسين ايمان مى‏آورند را نمى‏يابى كه با كسانيكه با خدا و رسولش مخالفت و دشمنى كرده‏اند رابطه دوستى و مودّت برقرار كنند...»
[4] - آيه 118، از سوره 3: ءَال عمران: «اى كسانيكه ايمان آورده‏ايد، افرادى را كه از شما نيستند (و از كيش و آئين شما پيروى ندارند همچون يهود و نصارى) همانند زيرپوش خودتان همراز و هم سرّ نگيريد ! آنها در خراب كردن، و تباه نمودن، و فساد در شما، از هيچ امرى دريغ ندارند؛ دوست دارند كه شما در سختيها و مشكلات بسر بريد...»
[5] - «وظيفه فرد مسلمان در احياى حكومت اسلام» ص 40
[6] - تاريخ شروع تدوين اوّلين جُنگ، سال 1364 هجرى قمرى، و نگارش آخرين جلدها به سال آخر حياتشان (1416) مربوط ميشود.
- [7] ... وَ إنَّ الْمُؤْمِنِينَ لَيَرَوْنَهُ فِى الدُّنْيَا قَبْلَ يَوْمِ الْقِيَمَةِ. أَلَسْتَ تَرَاهُ فِى وَقْتِكَ هَذَا ؟! «الله شناسى» ج 2، ص 34، از «توحيد» صدوق، ص 117، ح 20، از حضرت امام صادق عليه السّلام
[8] -... فَكَأَنَّمَا قَطَعُوا الدُّنْيَا إلَى الأَخِرَةِ وَ هُمْ فِيهَا، فَشَاهَدُوا مَا وَرَآءَ ذَلِكَ. فَكَأَنَّمَا اطَّلَعُوا غُيُوبَ أَهْلِ الْبَرْزَخِ فِى طُولِ الْ إ قَامَةِ فِيهِ، وَ حَقَّقَتِ الْقِيَامَةُ عَلَيْهِمْ عِدَاتِهَا، فَكَشَفُوا غِطَآءَ ذَلِكَ
لأهْلِ الدُّنْيَا، حَتَّى كَأَنَّهُمْ يَرَوْنَ مَا لَا يَرَى النَّاسُ وَ يَسْمَعُونَ مَا لَا يَسْمَعُونَ
. «معاد شناسى» ج 2، ص 79، از حضرت أميرالمؤمنين عليه السّلام («نهج البلاغة» خطبه 250)
[9] -... فَهُمْ وَ الْجَنَّةُ كَمَنْ قَدْ رَءَاهَا فَهُمْ فِيهَا مُنَعَّمُونَ؛ وَ هُمْ وَ النَّارُ كَمَنْ قَدْ رَءَاهَا فَهُمْ فِيهَا مُعَذَّبُونَ. «روح مجرّد» ص 104، از حضرت أميرالمؤمنين عليه السّلام («نهج البلاغة» خطبه 191: خطبه همّام)
- [10] وَ مَن يُطِعِ اللَهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولَـ ٰ ـئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَهُ عَلَيْهِم مِنَ النَّبِيِّــنَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَدَآءِ وَ الصَّـلِحِينَ وَ حَسُنَ أُولَـ ٰ ـئِكَ رَفِيقًا . (آيه 69، از سوره 4: النّسآء) «امام شناسى» ج 3، درس 36 و 37؛ و «معاد شناسى» ج 2، مجلس 9
دنباله متن