کتاب آیت نور(ج1) / فصل هشتم: آثار قرآنی مرحوم علامه
صفحه قبل

تهيّه فهرست مباحث علمى فقهى

حضرت علاّمه به جهت آن روحيّه والاى علم و معرفت جوئى و وصول به مرحله تخصّصى اجتهاد، سعيى بليغ براى كشف مسائل داشتند، و براى اينكه موارد لازم از دست نرود در يكى از جُنگهاى خويش مسائلى كه كار روى آنها لازم بوده است را فهرست كرده‏اند كه بيان آن براى شناخت گوشه‏اى از شخصيّت علمى و عمق بينش و دقّت ايشان به زواياى مختلف دين لازم است.
در «جُنگ شماره 6» خود كه در مدّت پنج سال از سنه 1395 هجرى قمرى تدوين شده است، چنين آورده‏اند:
« مسائلى كه بايد مفصّلاً نوشته گردد و جواب گفته شود:
آيا پلاتين طلاست و بايد مردان از زينت به آنها خوددارى كنند ؟

ص 449
طريقه استخاره در نزد ائمّه عليهم السّلام و علماء سابقين و نماز استخاره و ذكر آن.
ليلة الرّغائب در صورتيكه جمعه، اوّل ماه رجب باشد كدام شب است ؟ (همان شب جمعه اوّل يا شب جمعه بعد ؟) [1]
كيفيّت زيارت عاشوراء.
نماز ليلة الدّفن اگر دفن ميّت چند روز يا چند ماه به تأخير افتد، و يا اصلاً دفن نشود، يا در مواضعى كه روزهاى آن سه ماه يا شش ماه طول مى‏كشد. (چه وقتى بايد انجام شود؟)
حدود مسجد مدينه و مكّه، يعنى مسجد رسول الله و مسجد الحرام و حرم مطهّر ائمّه عليهم السّلام (كه بعضا أحكام خاصّى دارد مثل تخيير بين قصر و إتمام در مسجد الحرام و مسجد النّبىّ و حرم امام حسين عليه السّلام، و عدم جواز عبور جُنب و حائض و نُفَساء از مسجد الحرام و مسجد النّبىّ و...)
حرمت تلبّس به لباس كفّار و استعمال زُنّار و كراوات.
جواز نوشتن بسم الله الرّحمن الرّحيم و آيات قرآنيّه و أسماء الله تعالى در كاغذها و نامه‏ها و در إعلانها و در روزنامه‏جات ولو با علم به آنكه بدست فِرَق خارج از اسلام مى‏افتد.
معناى «صبر» و «دين» و «خارجىّ» و «روحانى» و امثال آنها كه فعلاً در عرف عام تغيير كرده است، و بيان معناى صحيح و اصطلاحات اسلاميّه و مضرّات تغيير اصطلاحات اسلاميّه.
10ـ تحقيق در بلوغ صبىّ و صبيّه (پسر و دختر) نسبت به اسلام و عبادات از نماز و روزه و حجّ و اقرار دعاوى و تصرّف در اموال و نكاح و غيرها.

ص 450
11ـ حرمت نكاح زانيه مادامى كه توبه نكرده است.
12ـ معناى نكاح و طريق اجراى صيغه نكاح.
13ـ در بدعت بودن عيد نوروز، و عدم جواز تمسّك به روايت مُعَلّى بن خُنَيس بواسطه ضعف آن، و حرمت غسل و دعا در وقت تحويل شمس به برج حَمَل، و عدم نُهوض احاديث مَن بَلَغ لإثبات ذلك.
14ـ وجوب صلوة جمعه عينيّا تعيينيّا لِكلّ زمانٍ حضورًا و غيبةً.
15ـ عدم جواز اذان إعظامى، بلكه يك اذان بيش نيست و آن إعلامى است و براى نماز در وقت اقامه آن فقط بايد اقامه گفته شود. و اگر جمع بين صلوتَين شود فقط يك اذان بايد گفت.
16ـ جواز اتيان إيّاكَ نَعبد وَ إيّاكَ نَستَعين به قصد انشاء و خطاب، و عدم منافات آن با قرآنيّت.
17ـ عدم جواز مزاحمت زائرين در اماكن مشرّفه به عنوان اينكه اينجا محلّ دو ركعت نماز است و بس.
18ـ كراهت شديد انگشترى در دست چپ كردن گرچه در دست راست هم انگشترى باشد. در «طرآئف» ص 531 تا 533 بحث مفصّلى در روايات وارده از طريق عامّه در عدم جواز تخَتُّم بِاليَسار آورده است و گفته است: بدعت تختّم باليَسار از معاويه و عمروعاص است.
19ـ تحقيق در ماهيّت الكل و نجاست همه اقسام آن به مناط مُسكريّت، و عدم فرق بين الكل صنعتى و غير صنعتى. و تحقيق در آب جو و عدم نجاست آب جو طبّى كه امروزه متداول است و طهارت ماءالشّعير كه سابقا به دستور اطبّاء به مرضى ميداده‏اند. و تحقيق فقهى در اينكه: تعيين اينكه الكل نجس است به عهده فقيه است، و همچنين نجاست ادكلن؛ زيرا از موضوعات مُستحدَثه است مانند موضوعات مُستنبطه شرعيّه.

ص 451
 
20ـ عدم جواز استعمال بلندگو در صورتيكه صداى آن خارج از حدّ متعارف صداهاى معمولى باشد و موجب آزار و ايذاء سامعين از همسايگان گردد. و جواز اذان با صداى غير مسلّح به بلندگو در اوقات نماز مطلقا.
21ـ عدم جواز اهداء دسته گل به ميّت، و بردن دسته گل در قبرستان و تزيين قبور.
22ـ كراهت شديد تشييع زنان بر جنائز و آمدن به قبرستان با جنازه و مشاهده دفن. و عدم جواز گل بردن بر سر قبور، و به آداب كفر براى احترام ميّت ايستادن و سكوت اختيار كردن؛ بلكه لازم است فاتحه خواندن و صدقه دادن.
23ـ جواز و استحباب روزه در روز عاشورا، و حمل روايات مانعه بر خصوص آن زمان قديم كه سنّت بنى اُميّه دارج بوده و مردم به عنوان تبرّك به خون سيّدالشّهداء روزه ميگرفته‏اند، و «كراهت» محمول بر خصوص تأسّى است و فعلاً كه بنى اميّه برانداخته شده‏اند و كسى به عنوان تأسّى روزه نمى‏گيرد، گرفتن روزه حَزازتى ندارد.
24ـ أولويّت قرائت «مَلِكِ يَوْمِ الدِّينِ» بر «مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ».
25ـ عدم منافات قصد انشاء با قرآنيّت در مناجاتهاى مصلّين در نماز با خدا.
26ـ جواز خواندن بسم الله الرّحمن الرّحيم در نماز بدون قصد سوره معيّن.
27ـ خواندن آيات مختلف قرآن را در نماز؛ و ميتوان با سوره كاملى از قرآن در نمازهاى واجب چند آيه ضميمه نمود، و در نمازهاى مستحبّى چند آيه خواند و سوره كامل لازم نيست.
28ـ تاريخ اسلامى، هجرى قمرى است نه شمسى. اشاره به وَفَيات و

ص 452
مَواليد أعلام، روز قدس. و عدم جواز إعلان اوّل ماه قبل از رؤيت، در راديو.
29ـ براى حضور قلب در نماز يكى از چيزهاى بسيار مؤثّر، انداختن نگاه چشم به مواضع مقرّره در فقه است، و حالات دستها در أفعال مختلف.
30ـ تحقيق در ماليّت استقلالى اسكناس؛ و آيا اگر ارز پائين رود يا بالا رود ذمّه تغيير نمى‏كند ؟ و اگر ارز از اعتبار بيفتد آيا ذمّه ساقط مى‏شود ؟
31ـ عدمُ جواز التَّبَنّى؛ يعنى كسى كه شخصى را پسر خوانده خود قرار دهد آثار و خواصّ پسر بودن بر او مترتّب نمى‏شود، و گرفتن شناسنامه براى او به عنوان پسرِ اين پدر جائز نيست، و محرميّت و ارث ايجاد نمى‏كند.
32ـ راجع به عدم نحوست روزى از روزهاى سال؛ و حديث «مَن بَشَّرَنى بِخُروجِ صَفَر» أبدا وارد نيست.
33ـ استحباب «مَهر السُّنّة» و تعيين مقدار آن. و بايد به عنوان مهر السّنّة و پانصد درهم شرعى عقد را بست نه بر روى معادل، و بايد در قباله نوشت كه: مهر السّنّة كه معادل است با (پانصد درهم شرعى، معادل با سيصد و پنجاه مثقال شرعى، و معادل دويست و شصت و دو و نيم مثقال صيرفى از نقره مسكوك). و اين مهرى است كه معادل فروش زره مولى الموحّدين أميرالمؤمنين عليه السّلام بوده و رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلّم بر آن، مهريّه حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها را معيّن و بر آن منهج مهريّه بانوان امّت را سنّت فرمود.
34ـ عدم جواز أخبار و مواعظ و قرائت قرآن و سائر امور بعد از إعلان اذان در سر وقت در راديوى هر شهرى از شهرها، و بايد به اندازه مهلت نماز فاصله گذارده شود، زيرا كه وقت، وقتِ نماز است و بايد هيچ سخن و موعظه‏اى ناسخ نماز نگردد، و ذهن نماز گزار را مشوّش نكند.
و نيز در روز جمعه از اوّل ظهر نبايد هيچ قصّه و حكايت و تاريخ در راديوى هر شهرى پخش شود تا اتمام نماز جمعه و تفرّق مردم؛ فَإِذَا قُضِيَتِ

ص 453
الصَّلَوةُ فَانتَشِرُوا فِى الْ أ َرْضِ وَ ابْتَغُوا مِن فَضْلِ اللَهِ .
35ـ آداب اسم گذارى اطفال، و اسامى خوب انتخاب كردن. و آداب عقيقه، و اطعام كردن در منازل در عروسى‏ها در روز، و سائر مواردى كه اطعام مستحبّ است، و عدم رجحان جشن گرفتن و اطعام كردن در مجالس خارج منزل و در سالن‏هاى جشن، و استحباب آمدن مهمان در منزل و إراقه دَم در منزل.
36ـ استحباب بردن اطفال را به حجّ و عمره و زيارت مشاهد مشرّفه و در نزد علماى ربّانى و مجالس قرائت قرآن و مجالس روضه و مجالس ذكر و قرار دادن قنداقه را در گوشه مجلس.
37ـ به اشخاص معمّم كه در دانشگاه تحصيل كرده‏اند دكتر گفتن جائز نيست. زيرا اين لقب از القاب مكتب اروپائى‏هاست و براى شخص معمّم نه آنكه افتخار نيست بلكه موجب تعظيم مكتب كفر و تحقير شرع است. غناى علمى مكتب شرع به قدرى است كه براى خارجيان جاى تجليلى باقى نمى‏گذارد. و لزوم نام سادات را با لقب سيّد بردن.
38ـ حرمت «فَتْك» در اسلام و حرمت «غِيلَة»، و فرق ميان آن دو.
39ـ عدم جواز استعمال لفظ «امام» بطور مطلق در عرف و مصطلح شيعه براى غير امام معصوم.
40ـ در مساجد و مجالس مواعظ و سخنرانى‏ها و نماز جمعه بايد از منبر استفاده كرد، نه از تريبون. سنّت رسول الله منبر بوده است؛ تريبون از واردات كفر است.
41ـ نماز جمعه بر زنان نيست. مكروه است بجاى آورند، و بجا نياوردن آن افضل است. بايد گفته شود، كه أحيانا زنان باردار و شيرده و كسل و أمثالهنّ به توهّم وجوب، خود را در مهلكه نيندازند.
42ـ استحباب عقيقه و اُضحيّه ( قربانى) و عدم جواز ذبح گوسفند در

ص 454
درگاه خانه تازه، و در جلوى جنازه و ماشابَهَه.
43ـ وقت نماز مغرب، استتار شمس است تحت افق، و نيازى به ذهاب حمره مشرقيّه نيست. و در بعضى از روايات كه ذهاب حمره را قرار داده است طريقيّت دارد براى استتار قرص نه موضوعيّت براى دخول ليل. و تعيين اوقات صلوات.
44ـ جمع بين نماز ظهر و عصر و مابين مغرب و عشاء رجحانى ندارد، گرچه جائز است؛ و افضل آنست كه هر نماز را در وقت فضيلت خود بجاى آورد، عصر در وقت عصر و عشاء در وقت عشاء.
45ـ لزوم باردارى و شيردادن زنان و اولاد پياپى آوردن، از جهت شرع و طبّ.
46ـ حرمت بستن لوله‏هاى رحم زنان؛ زيرا نقص عضو است.
47ـ مسائل بردگى و منافع عظيم آن در اسلام، و محروميّت جوامع بشرى از عدم استرقاق مسلمانان.
48ـ عدم جواز حجّ و عمره مادر در صورت صِغَر سنّ طفل و نداشتن سرپرست لايق.
49ـ استحباب خواندن رسول الله و أميرالمؤمنين و ائمّه عليهم السّلام را به لقب و كنيه، و كراهت خواندن به اسم مثل حضرت محمّد و حضرت على و حضرت حسين.
50ـ بايد مردم را به اسامى و القاب خواند؛ خواندن به نام فاميل كه امروزه علامت احترام مى‏شمرند بلاوجه است. به طلاّب بايد سيّد و شيخ و ميرزا گفت. [2] »

ص 455
 
البتّه بسيارى از اين مسائل و نيز برخى مباحث فقهى ديگر در لابلاى نوشتجاتشان (أعمّ از مطبوع و غير مطبوع) آورده شده كه به بعضى از آنها قبلاً اشاره شد. مجموعه‏اى از آنها را نيز در «جنگ خطّى شماره 7» آورده‏اند و در فهرست اسامى تصنيفات خود به آن مجموعه، عنوانِ «رسائل علميّه فقهيّه» داده‏اند كه شامل مباحث زير ميباشد:
بحثى پيرامون حرمت ربا و بيان اقسام و ضررها و آثار مخرّب آن، و نقد نظريّه‏هاى فقهى كه در تصحيح ربا با استفاده از حيله‏هاى مختلف مطرح شده است.
بحث در حرمت ازدواج با زانيه قبل از توبه، با استفاده از آيات و روايات وارده در مقام و تجزيه و تحليل مفاد آنها.
بحثى جامع در كيفيّت اجراء صيغه نكاح، و تحقيق راجع به معناى نكاح در لغت و در لسان شرع، و آنچه براى اجراى صيغه آن لازم و كافى است.
بحثى راجع به عدم جواز اذان بين دو نماز (مغرب و عشاء يا ظهر و عصر) در صورت جمع بين صلوتين، و نيز عدم جواز دو اذان يكى إعلامى و يكى إعظامى، زيرا تشريع أذان فقط يكمرتبه است و آن براى إعلام است و به همان البتّه عنوان تجليل و اعظام بار خواهد شد.
5 ـ حثى پيرامون غناء و معناى لغوى آن (آواز خوانى) و اينكه اگر عنوان «لهو» بر آن صادق باشد حرام است. اين بحث بمنزله تعليقه‏اى است بر آنچه شيخ انصارى تغمّده الله برحمته در بحث از غنا در كتاب «مكاسب محرّمه»اش آورده است.
بحثى درباره موضوع غيبت و كفّاره آن، كه اين بحث هم به تناسب طرح نظر شيخ قدّس الله نفسه در «مكاسب محرّمه» راجع به غيبت و پيگيرى آن ميباشد.
بحثى در عدم جواز فتك و ترور، و استيفاى بحث از جهات لغوى،

ص 456
روائى، فقهى و تاريخى.
8 ـ بحث راجع به أحاديث مَن بَلَغ و تحقيق در أسناد و دلالت آنها.
بحثى پيرامون جواز نگاه به مادر زن كه در پاسخ به شبهه يكى از علماى مشهد مقدّس نوشته و مطلب را بر اساس آيات و روايات اثبات نموده‏اند.
10ـ بحثٌ فى تأبيدِ حرمةِ الزّوجة على الزّوجِ الدّاخلِ بها إذا ظهَر فسادُ طلاقِ الزّوجِ الأوّل: اگر زنى پس از طلاق از شوهر اوّل خود و گذراندن عدّه، با همسر ديگرى ازدواج كرد و بچّه‏دار هم شد و سپس روشن شد كه طلاق شوهر اوّل بخاطر فقدان بعضى شرائط صحّت، فاسد بوده است، عقد دوّم باطل است و زن و شوهر دوّم بايد از هم جدا شوند بدون طلاق گرچه بچّه‏ها حلال‏زاده‏اند از هر دو طرف (بخاطر شبهه و جهل والدين به بطلان عقد) و اين زن همچنان زوجه شوهر اوّل ميباشد بدون آنكه نيازى به عقد جديد باشد. حال اگر زوج اوّل او را طلاق دهد آيا شوهر دوّم ميتواند پس از إكمال عدّه با او ازدواج كند يا آنكه اين زن بر وى حرام أبدى خواهد بود ؟ در اين مورد حضرت آقا ضمن يك بحث مبسوط و نقل روايات و اقوال در مسأله و بررسى و جمع بندى آنها نتيجه ميگيرند كه حرام أبدى نخواهد بود و اين مورد مشمول أخبار دالّه بر تأبيد حرمت نيست.

يك نكته:

مرحوم حضرت آية الله علاّمه قدّس الله نفسه الزّكيّة، هرگز در پى كسب موقعيّت مرجعيّت نبودند؛ و اگر چه از دير زمان اشخاصى از ايشان تقليد مى‏نمودند ولى هرگز راضى نشدند مجموعه‏اى از فتاواى خود همچون رساله‏هاى عمليّه ديگران تدوين كنند و در اختيار افراد قرار دهند؛ و همواره ارتباط فقهى مقلّدينشان با ايشان بصورت سؤال كتبى يا شفاهى بود كه برخى از استفتاءات از ايشان هنوز باقى است.

ص 457
 

« علوم قرآنى و تفسير »

حضرت آقا رضوان الله عليه بر اساس حسّاسيّت و دقّت فوق العاده‏اى كه نسبت به قرآن و لزوم توجّه تمام عيار به آن داشتند ـ كه در بحث قرآن مدارى ايشان إن شآء الله اشاره خواهيم كرد ـ بر شناخت قرآن و تشريح و تفسير آيات آن تأكيد داشته و خودشان سالهاى متمادى: متجاوز از بيست سال در مسجد قائم طهران جلسه تفسير قرآن برگزار مى‏نمودند. در آثار مكتوبشان نيز در هر بحثى وارد مى‏شوند قبل از هر چيز به تفسير آيات مربوطه پرداخته آنگاه به نقل و بررسى روايات و تحليل و تجزيه وقايع تاريخى و... وارد مى‏شوند، كه با مراجعه اجمالى به كتابهايشان اين مطلب بدست مى‏آيد.
ايشان خود را شاگرد تفسيرى علاّمه طباطبائى قدّس سرّه ميدانستند، و بهترين روش تفسيرى را هم همان روش تفسيرى ايشان و استاد بزرگوارشان: مرحوم آية الله حاج ميرزا على آقاى قاضى رضوان الله عليه كه تفسير قرآن به قرآن است معرّفى مى‏نمودند. روشى كه مرحوم قاضى بر آن سبك، تفسيرى از ابتداى قرآن تا سوره أنعام نوشته‏اند و شاگردان خود را به آن ترغيب فرموده‏اند، كه علاّمه طباطبائى كرارا ميفرمودند: «ما اين روش تفسيرى را از مرحوم قاضى داريم». [3]
همچنين براى تفسير «الميزان» ده امتياز بزرگ شمرده آن را بهترين تفسير جهان اسلام معرّفى ميكردند.

امتيازات دهگانه تفسير «الميزان»

اوّل: روش تفسيرى الميزان؛ كه تفسير قرآن به قرآن است، و با آن حقيقت پيام قرآن كشف مى‏شود؛ ولى با سائر روشها كه پذيرش مطلبى از قبل و تطبيق آيات الهى بر آنست روح قرآن نابود و حقيقت قرآن كشته مى‏شود، و تفسير قرآن نيست بلكه استخدام قرآن براى اثبات مطالب از پيش پذيرفته شده

ص 458
خويش است. بايد با ذهن خالى به محضر قرآن رفت و معناى آيات الهى را با كمك آيات ديگر استخراج نمود. كه در الميزان اين روش بنحو اكمل رعايت شده و اين مهمترين مزيّت الميزان است.
دوّم: مراعات معانى كلّيّه براى الفاظ موضوعه؛ بدين معنى كه الفاظ براى مصداق يا مصاديق خاصّى وضع نشده‏اند.
سوّم: تفكيك موارد جَرْى و تطبيق، از متن مدلول مطابَقى آيات.
چهارم: جامعيت الميزان؛ كه علاوه بر بيانهاى قرآنى حاوى مباحث مختلف روائى، اجتماعى، تاريخى، فلسفى و علمى است. آنهم منظّم و تفكيك شده بدون درهم آميختگى و خلط مباحث.
و همچنين پرداختن به مسائل امروز جهان از آراء و افكار مكتب‏هاى جديد و عرضه آنها به قانون اسلام و تعيين مواضع مورد قبول و مواضع مورد اشكال و ايراد، با بيانى جامع و روشن.
و همينطور طرح اشكالات و ايرادهاى وارده بر قانون مقدّس اسلام از ناحيه مكتب‏هاى شرقى و غربى و الحادى و كفرى كه به سرزمين‏هاى اسلامى سرايت كرده، و پاسخ گوئى كافى و روشن به آنها.
پنجم: پاسدارى از مكتب تشيّع؛ كه با بحث‏هاى دقيق و عميق و نشان دادن مواضع آيات اين مهم را ايفا كرده است، و با لسانى رسا و بليغ بدون آنكه حميّت‏هاى جاهلى را برانگيزد و آتش عصبيّت را دامن زند، از روى نفس آيات قرآن و تفسيرى كه قابل ردّ و انكار نباشد، و نيز بوسيله رواياتى كه از خود عامّه نقل شده در هر موضوعى از موضوعات وِلائى مطلب را روشن، و ولايت عامّه و كلّيّه حضرت أميرالمؤمنين علىّ بن أبى طالب و ائمّه طاهرين صلوات الله و سلامه عليهم أجمعين را برهانى و مبيّن مى‏نمايد.
ششم: نقد برخى تفاسير معاصر؛ كه نسبت به مفسّرين معاصر مصرى

ص 459
عامّه بدون آنكه نام ببرد مطلب را نقل و به بيان موارد ضعف و نقد آنها پرداخته و مواقع خطا و اشتباه را روشن ميكند.
هفتم: تبيين مسائل اخلاقى؛ كه بطور مشروح مسائل اخلاقى را به مناسبتهاى مختلف طرح و بررسى مى‏نمايد.
هشتم: اشاره به مطالب عرفانى؛ كه در مسائل عرفانى بطور دقيق و لطيف با اختصار ميگذرد و با يك جمله كوتاه يك عالَم علم را نشان ميدهد و انسان را به لقاء الله و وطن اصلى دعوت ميكند.
نهم: جمع بين ظاهر و باطن؛ از توجّه صرف به مسائل ظاهرى و غفلت از مطالب حقّه باطنى، يا توجّه محض به مسائل باطنى و غفلت از ظاهر پرهيز شده، و جمع بين هر دو امر بخوبى ملاحظه گرديده است.
دهم: جمع بين عقل و نقل؛ بقدر كافى از براهين عقليّه در كنار ادلّه نقليّه بهره‏بردارى شده، و از نقل گرائى صرف يا عقل گرائى محض پرهيز شده و از هر دو اهرم بنحو اكمل استفاده گرديده است. [4]
همچنين تفسير «الميزان» را مايه افتخار و سربلندى شيعه، و متّصل به عالم ملكوت، و يكّه تاز ميدان معرّفى كرده بر ضرورت تدريس آن در حوزه‏هاى علميّه تأكيد مى‏نمايند:
«اين تفسير بقدرى جالب است و به اندازه‏اى زيبا و دلنشين است كه ميتوان به عنوان سند عقائد اسلام و شيعه به دنيا معرّفى كرد، و به تمام مكتبها و مذهبها فرستاد و بر اين اساس آنان را به دين اسلام و مذهب تشيّع فرا خواند. كما اينكه خود به خود اين مهم انجام گرفته و «الميزان» در دنيا انتشار يافته و در قلب پاريس و آمريكا رسيده و به كشورهاى اسلامى نُسخ زيادى از آن إرسال

ص 460
شده و مورد بحث و تدقيق قرار گرفته است، و موجب فخر و مباهات شيعه و سرافرازى آنان در مجامع علمى گرديده است.
اين تفسير در نشان دادن نكات دقيق و حسّاس، و جلوگيرى از مغالطه كلمات معاندين، و نيز در جامعيّت، منحصر به فرد است؛ و حقّا ميتوان گفت: از صدر اسلام تا كنون چنين تفسيرى به رشته تحرير در نيامده است...
اين ناچيز با آنكه بيش از سى دوره از تفاسير مهمّ شيعه و سنّى را در دسترس و مورد مطالعه دارم، هيچگاه مانند «الميزان» تفسيرى دلنشين‏تر و لذّت بخش‏تر و جامع‏تر نديده‏ام؛ و كأ نّه با تفسير «الميزان» بقيّه تفاسير كم و بيش منعزل ميگردند و جاى خود را به «الميزان» ميدهند.
و در اين حقيقت، اين حقير متفرّد نيستم بلكه بسيارى از علماء أعلام و متفكّرين عظام و اهل بحث و تحقيق اين مطلب را ارائه كرده‏اند و يا زمزمه آنرا دارند.
دوست و صديق راستين و هم دوره طلبگى‏ما: زعيم عاليقدر حاج سيّد موسى صدر خَلّصَهُ اللهُ مِن أيدى الفَجَرة و أطالَ اللهُ بَقآءَه، از عالِم وحيد و نويسنده معروف و متضلّع خبير لبنان: شيخ جواد مغنيه نقل ميكرد كه او مى‏گفت: از وقتى كه «الميزان» به دست من رسيده است كتابخانه من تعطيل شده و پيوسته در روى ميز مطالعه من «الميزان» است.
اين حقير روزى به حضرت استاد عرض كردم: هنوز اين تفسير شريف در حوزه‏هاى علميّه جاى خود را چنانكه بايد باز نكرده است، و به ارزش واقعى آن پى نبرده‏اند؛ اگر اين تفسير در حوزه‏ها تدريس شود و روى محتويات و مطالب آن، بحث و نقد و تجزيه و تحليل بعمل آيد و پيوسته اين امر ادامه يابد، پس از دويست سال ارزش اين تفسير معلوم خواهد شد.
در دفعه ديگر عرض كردم: من كه به مطالعه اين تفسير مشغول مى‏شوم،

ص 461
در بعضى از اوقات كه آيات را به هم ربط ميدهيد و زنجيروار آنها را با يكديگر موازنه و از راه تطبيق معنى را بيرون مى‏كشيد، جز آنكه بگويم در آن هنگام قلم وحى و الهام إلهى آنرا بر دست شما جارى ساخته است تعبير ديگرى ندارم !
ايشان سرى تكان داده و ميفرمودند: اين فقط حسن نظر است؛ ما كارى نكرده‏ايم. [5] »
 

كارهاى قرآنى مستقلّ و ضمنى

غير از آنچه به صورت يك سيره مستمر در حركت علمى مرحوم حضرت آقا به عنوان يك اصل مشاهده مى‏شود كه تمامى مباحثى را كه مطرح مى‏كنند با تفسير آيات مربوطه شروع و پى‏گيرى مى‏نمايند ـ كه استخراج آيات تفسير شده به قلم ايشان در مجموعه آثارشان كارى است ديدنى و شايسته و قابل استفاده ـ آثار مستقلّى در تفسير و علوم قرآنى نيز تدوين كرده‏اند كه اجمالاً اشاره مى‏شود:
اوّل: «رساله بديعه» در تفسير آيه مباركه: الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَآءِ بِمَا فَضَّلَ اللَهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَ بِمَآ أَنفَقُوا ... كه به تناسب، مطالب فراوانى را پيرامون حقوق زنان و تشريح نحوه وصول آنان به كمال انسانى خويش و حرم امن الهى طرح و بررسى فرموده‏اند.
دوّم: «رساله نوين» در تفسير آيه مباركه: إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِندَ اللَهِ اثْنَا عَشَرَ شَهْرًا فِى كِتَـبِ اللَهِ ... كه بر اساس آن به اثبات تقويم اسلامى و لزوم پايدارى بر تاريخ هجرى قمرى و عدم مشروعيّت سال و ماه شمسى پرداخته و مطالب فراوانى را تبيين و تشريح نموده‏اند.
سوّم: «رساله نكاحيّه» در تفسير آيه مباركه: وَ لَا يَقْتُلْنَ أَوْلَـدَهُنَّ ...، كه بر اساس آن به بحث پيرامون حرمت سقط جنين و استعمارى بودن نقشه كفر

ص 462
جهانى براى «كاهش جمعيّت» و محدود سازى نسل مسلمين مخصوصا شيعيان با انواع حيله‏ها و شعارها و... پرداخته‏اند.
چهارم: «رساله مودّت» تفسير آيه: قُل لَآ أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِى الْقُرْبَى و نخستسن قربانى: حضرت زهرا و فرزندش محسن سلام الله عليهما.
مطالبى كه در اين كتاب آمده است، خلاصه مباحثى است در تفسير آيه مودّت و لزوم محبّت اهل‏بيت عليهم السّلام، و نقل و بررسى برخى از وقايع بعد از رحلت حضرت رسول اكرم صلّى الله عليه و آله و سلّم تا شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها كه حضرت آقا در هشت جمعه، در ماههاى ربيع الأوّل و جُمادَى الاُولى و جمادى الثّانيه سال 1391 هجرى قمرى در مسجد قائم طهران ايراد فرموده‏اند.
و در همان زمان آيات و روايات مورد بحث و شالوده‏اى از مباحث را مكتوب نموده‏اند تا در موقعيّت مناسب بازنويسى و تحرير شود. و سپس در ضمن مطالعات خود به مطالب و روايات ديگرى بر خورد نموده‏اند كه آوردن آنها را نيز در اين كتاب مناسب ديده‏اند، و در آخر نوشته خود اين معنى را متذكّر گرديده‏اند.
پنجم: تفسير سوره مباركه يس كه مجموعه سخنرانى‏هاى ايشان در ماه مبارك رمضان مى‏باشد و به خطّ خودشان ثبت گرديده تا در فرصت مناسب بازنويسى و تدوين گردد.
ششم: «نور ملكوت قرآن»: اين كتاب مجموعه‏اى چهار جلدى است كه شامل مباحث بسيارى در علوم قرآنى و اصول و مبانى تفسير است همچون: هدايت قرآن به بهترين راهها؛ بررسى تطبيقى نمونه‏هائى از برنامه‏هاى قرآن كريم با سائر برنامه‏ها؛ أحكام قرآن منطبق بر حق و جاودانى است؛ عينيّت نفس ملكوتى امام با حقيقت قرآن و صراط مستقيم؛ قرآن روشن كننده همه چيز

ص 463
است و قابل نسخ نيست؛ منطق قرآن توحيد خالص در جميع شؤون است؛ لزوم بازگشت به قرآن و أحكام آن؛ عملى بودن يكايك أحكام قرآن در هر عصر؛ تأثير قرآن در سير نفوس مؤمنين در مدارج روحى و كمالات نفسانى؛ آداب و آثار تلاوت قرآن و لزوم تدبّر در آن؛ كيفيّت قرائت قرآن در نماز و غيره؛ محكمات و متشابهات قرآن؛ ثمره قرآن تربيت انسان كامل است؛ دعوت قرآن به سير در آيات آفاقى؛ عظمت اخلاق قرآن؛ عربيّت و إعجاز قرآن؛ عظمت و اصالت قرآن؛ كيفيّت جمع آورى و كتابت و طبع قرآن؛ قاطعيّت و واسعيّت قرآن؛ غير قابل تغيير بودن و عموميّت قرآن مجيد؛ و تواتر در عبارات و الفاظ آن.
در اين دوره همچنين بالمناسبه مباحثى چون فلسفه جهاد و قتل و بردگى در إسلام، حرمت سقط جنين و ديه آن و ردّ نظريّه تحديد نسل، عظمت و تقدّم علوم اسلامى بر علوم امروزى، مزاياى زبان عربى و لزوم تكلّم به آن براى جميع مسلمانان مورد شرح و تحليل قرار گرفته، و به تناسب بحث از نقش و موقعيّت قرآن كريم به عنوان يك كتاب آسمانى به نقد و بررسى بعضى كج فهمى‏ها از آيات كريمه قرآن مجيد پرداخته و برخى اشكالات وارده بر مقاله «بسط و قبض تئوريك شريعت» [6] و كتاب «دانش و ارزش» و نيز كتابهاى «خلقت انسان» و «تكامل در قرآن» و «راه طى شده» بيان شده است.
لازم به ذكر است كه اين مجموعه، قسمت اوّل از دوره «أنوار الملكوت» است كه اصل آن خلاصه و نتيجه مباحثى است كه حضرت آقا در ماه مبارك رمضان سال 1390 هجرى قمرى پس از اداى فريضه عصر، و تتمّه آنرا در روزهاى جمعه در ماههاى شوّال المكرّم و ذو القعدة الحرام همان سال پيرامون پنج موضوع:

ص 464
أهمّيّت روزه و نماز و آداب مسجد و أهمّيّت قرآن كريم و أهمّيّت دعا و شرائط آن، مجموعا در سى و شش مجلس در مسجد قائم طهران ايراد فرموده‏اند.
و در همان زمان، آيات و روايات مورد بحث را با شرح مختصر و شالوده‏اى از مباحث براى تذكار خود در هنگام مراجعه ثانوى نوشته‏اند كه در حدود 280 صفحه شده و آنرا در يك مجموعه تحت عنوان «مواعظ شهر رمضان 1390 هجريّه قمريّه» تجليد نموده‏اند. [7]
و سپس هنگاميكه در سال 1408 هجرى قمرى ـ پس از هجده سال ـ آنرا مجدّدا ملاحظه و شروع به بازنويس و تحرير آن تحت عنوان «دوره أنوار الملكوت» فرمودند تنها قسمت «رساله قرآن» آن كه خلاصه دوازده مجلس از آن مجالس و در اين مجموعه فقط هشتاد و دو صفحه است به يك دوره چهار جلدى با بيش از يكهزار و هشتصد صفحه تبديل شد؛ و طبعا اگر همين نسبت ملحوظ شود چنانچه خودِ ايشان بقيّه مجموعه را نيز به همين نحو بازنويسى و تحرير فرموده بودند به يك دوره چهارده جلدى بالغ مى‏گشت.
دنباله متن
پاورقي


[1] ـ در اين بخش مطالب ما بين الهلالين، براى توضيح بيشتر آورده شده است.
[2] ـ «جنگ خطّى 6» ص 28 تا ص 33
[3] ـ «مهر تابان» ص 63
[4] ـ بر گرفته از «مهر تابان» ص 63 تا ص 66
[5] ـ «مهرتابان» ص 66 تا ص 71
[6] ـ اين بخش از كتاب با نام «نگرشى بر مقاله بسط و قبض تئوريك شريعت» مستقلاًّ نيز طبع و منتشر شده است.
[7] ـ اين مجموعه با نام «أانوار الملكوت» طبع گرديده است.
دنباله متن