کتاب آیت نور(ج1) / فصل هشتم: نظرات فقهی مرحوم علامه

صفحه قبل

علم اصول

اصول فقه از علوم مقدّمى است كه براى فقيه در استنباط أحكام ضرورى بوده، بدون اطّلاع از آن اجتهاد كامل و جامع امكان ندارد. و بر اساس آن، احكام إلهى از منابع اوّليّه: قرآن و سنّت استخراج مى‏شود. لهذا مجتهد بايد در اين علم، مبنائى قابل دفاع اتّخاذ كرده باشد، و قبل از آنكه در فقه صاحب نظر شود بايد در اصول صاحب نظر باشد؛ و گرنه كسى كه در اصول مقلّد است طبعا فقهى را هم كه استنباط مى‏كند تقليدى خواهد بود.
البتّه در اينجا نكته قابل دقّت آنست كه: به علوم مقدّمى و آلى بايد در

ص 437
سطحى توجّه و صرف وقت شود كه پس از آن براى بهره‏ورى از آن مجالى باقى باشد؛ اگر طلبه‏اى سالهاى متمادى در علم اصول يا هر علم مقدّمى ديگرى كار كند و قوى شود، ديگر فرصتى براى بكار بردن اين علوم ابزارى نخواهد داشت. لهذا بايد از تورّم علوم ابزارى پرهيز كرد و البتّه از سطحى نگرى و بى‏پايگى علمى نيز بايد دورى نمود و در حدّ اعتدال علوم ابزارى را فعّال و كاربردى نگه داشت.
حضرت آقا رحمة الله عليه با پشت سرگذاشتن درسهاى سطوح مقدّماتى و عالى، با شاگردى در محضر بزرگان اين علم همچون مرحوم آية الله حاج شيخ حسين حلّى و مرحوم آية الله حاج سيّد أبوالقاسم خوئى، مبانى اصولى خويش را انتخاب و تثبيت فرمودند، كه بعضا در تقريرات درسهايشان موجود است ـ و اميدواريم إن شآء الله طبع و منتشر گردد ـ و أحيانا در برخى از آثارشان نيز به تناسب جلوه نموده است.
بعنوان مثال در كتاب متين «ولايت فقيه» بحثى راجع به معيار پذيرش حديث مطرح كرده و بيان مى‏نمايند كه ملاك، اعتبار حديث نزد اصحاب و بزرگان است نه قوّت ظاهرى سند. اگر روايتى سندا قوى بوده ولى مورد عمل قدماء واقع نشده و از آن إعراض كرده باشند كشف مى‏كنيم كه مطلب و قرينه‏اى در بين بوده و بدست ما نرسيده است؛ همچنين اگر روايتى سندا قوى نباشد ولى مورد اعتنا و عمل اصحاب و بزرگان بوده مى‏فهميم قرينه‏اى كه قوّت آن روايت را تثبيت مى‏نموده وجود داشته و بدست ما نرسيده است. [1]
همچنين در بحث فنّى ملاكهاى تقدّم در خبرين متعارضين و بيان ملاك «مخالفت عامّه» كه به دستور حضرت: خُذْ مَا خَالَفَ الْعَآمَّةَ (آن روايتى كه

ص 438
مخالف فتواى اهل سنّت است مقدّم ميباشد نه آنكه موافق است) يكى از معيارهاى تقدّم در دو خبر متعارض است، در اين بحث ميفرمايند: مخالفت با عامّه طريقيّت دارد نه موضوعيّت؛ يعنى اگر بفهميم روايت موافق عامّه بر اساس تقيّه صادر شده است روايت مخالف عامّه مقدّم مى‏شود، و گرنه نفس مخالفت معيار تقدّم نيست. [2]
و همينطور در مبحث اطلاق لفظى، «عدم وجود قدر متيقّن» را ـ بر خلاف نظر مرحوم آخوند صاحب كفايه ـ در جريان اطلاق لفظى شرط نميدانند؛ چرا كه در اين صورت وجود قدر متيقّن‏هاى مختلف، مانع از تحقّق هر گونه اطلاق لفظى مى‏شود. آرى عدم قدر متيّقن، براى اطلاق گيرى از ادلّه لُبّيّه كه لفظ و ظاهر لفظى ندارند لازم است. [3]
 

« علم فقه »

فقه، بيانگر نحوه عمل انسان بر اساس أحكام إلهى است كه تمام ابعاد زندگى فردى و اجتماعى را شامل مى‏شود. چرا كه دين فقط مجموعه باورها و عقائد نيست، بلكه دين مجموعه‏اى فراگير از «عقائد»، «أحكام» و «آداب» است كه سراسر زندگى انسان از مراحل قبل از تولّد تا پس از مرگ را در بر مى‏گيرد و او را از مواهب الهى بهره‏مند مى‏سازد، به گونه‏اى كه آدمى در هيچ مقطعى يله و رها گذاشته نشده و در هيچ مطلبى او را به خود واگذار نكرده‏اند.
در هيچ مسأله‏اى نيست كه دين بگويد: من حكمى ندارم بلكه در همه مقاطع برنامه‏اى كامل و جامع و روشن و گويا دارد كه حركت بر اساس آن

ص 439
سعادت بخش دنيا و آخرت است، و پياده كردن صحيح و كامل آن بهترين دنيا و بهترين آخرت و شيرين‏ترين زندگى با عشق خدا را نصيب انسان مى‏سازد و درهاى آسمان و زمين را بر روى او باز ميكند:
وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَی ءَامَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِم بَرَكَـتٍ مِنَ السَّمَآءِ وَ الأََرْضِ . [4]
علم فقه متكفّل بيان اين خطّ سير صحيح الهى است، و فقيه متصدّى استخراج احكام از منابع عظيم آن همچون آيات قرآن و احاديث و سيره عملّيه رسول الله و ائمّه هدى عليهم الصّلوة و السّلام. و فقه شيعه بجهت اتّكاء بر ثقلين كه سفارش أكيد رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم ميباشد از غنا و وسعتى برخوردار است كه در هيچ مذهب و مرام دگرى نمونه آن را نمى‏توان يافت. فقهاء و مراجع بزرگ شيعه نيز همواره براى صيانت دين الهى در تلاش بوده‏اند؛ همانگونه كه مرحوم حضرت آقا در اين مورد مى‏نويسند:
« ... خداى ناكرده بعضى از غير واردين تصوّر نكنند مرجعيّت شيعه كه نيابت حقّه از مقام امامت است، هدف از آن وصول به زخارف دنيا و تمتّع از لذائذ حيوانى است؛ بلكه مطلب كاملاً به عكس آنست و مراجع حقّه شيعه جز تحمّل بار مشكلات و صعوبت و ناراحتى و دردسر براى پاك نگاهداشتن شريعت حقّه از دستبرد اجانب و مخالفين و تربيت شاگردان حقيقى و واقعى مكتب جعفرى و إحياء علوم و رسوم شيعه در شيعيان كار ديگرى ندارند... [5] »
ايشان نيز با هوش و استعداد و حافظه قوىّ، و كار مداوم و گسترده تحصيلى و تتلمذ در نزد بزرگان وادى فقه و فقاهت، به درجات والاى اجتهادى

ص 440
دست يافته و فقيهى مقتدر گشتند كه نه تنها در مسائل متداول به بحث و استخراج نظر خويش پرداختند، بلكه در وادى‏هاى جديدى كه كمتر مورد توجّه بوده به ميدان آمده و مبانى فقهى تازه‏اى مطرح نمودند، كه ملاحظه آن جالب توجّه و روشنگر بُعد فقهى و گسترده‏نگرى ايشان است.
برخى از آراء فقهى ايشان كه در «دوره علوم و معارف اسلام» بطور تفصيلى مورد بحث قرار داده و يا بدانها اشاره نموده‏اند از اينقرار است:
 

آثار و آراء فقهى

اوّل:

ولايت فقيه در حكومت اسلام

بحثى جامع درباره «ولايت فقيه» و حدود آن و دلائل و شرائط آن با بهره‏گيرى از آيات و رواياتى كه بعضى از آنها اوّلين بار است كه توسّط فقيهى مطرح مى‏شود و قبلاً سابقه نداشته است. اين مبحث درس تخصّصى ايشان براى طلاّب فاضل بوده و در حدّ اعتدال به دور از تفصيل يا موجزگوئى مطرح، و سپس تدوين و در چهار جلد با نام «ولايت فقيه در حكومت اسلام» طبع و نشر گرديده است.
اين سلسله مباحث غير از اثبات ولايت فقيه و لزوم تشكيل حكومت اسلام حاوى نظرات فقهى دگرى نيز هست كه به برخى اشاره مى‏كنيم:
شرائط ولىّ فقيه عبارتند از: اسلام، تشيّع، مرد بودن، أعلم، أفقه، أبصر، و مقيم و مهاجر به دار الإسلام بودن. [6]
براى غير اعلم فتوا و نظر دادن حرام است.
رجوع به اعلم واجب است به استناد آيه قرآن و روايات فراوان.

ص 441
منظور از اعلم، اعلم به كتاب الله و بالله و بِأمر الله است.
مجتهد و ولىّ فقيه بايد دنيا گريز باشد نه دنيا طلب.
در فتوى، علاوه بر اجتهاد در علوم ظاهريّه، «طهارت روح» و «صفاء سِرّ» نيز لازم است.
مرجع و ولىّ فقيه بايد از «جزئيّت» گذشته و به «كلّيّت» پيوسته باشد يعنى با عبور از نفس، متحقّق به «حق تعالى» باشد.
برخى از وظائف شخصى حاكم اسلامى:
التزام به خطّ مشى عملى حكومت أميرالمؤمنين عليه السّلام كه در نامه به مالك أشتر در «نهج البلاغة» آمده است.
اختصاص نفيس‏ترين اوقات شبانه روز خويش براى خلوت با خدا و عبادت.
مراقبت دائمى و مهار نفس خويش با ذكر معاد و روز جزاء.
رسيدگى سريع به حوائج مردم و مهمل نگذاشتن امور آنان، و تدبير و اداره صحيح و دلسوزانه كارها.
برخى از حدود اختيارات و وظائف حكومتى حاكم اسلام:
در اختيار داشتن قواى سه گانه مقنّنه، مجريه و قضائيّه.
اجراى تامّ عدالت در بين اقشار جامعه.
إقامه احكام و حدود إلهى در همه زمينه‏ها.
إعلام جهاد عليه كفّار در صورت صلاحديد و تشخيص ضرورت.
دفاع از حقوق امّت إسلام و تسهيل امور معيشتى و زندگى آنان: اشتغال، ازدواج، بهداشت و...
دفاع از حقوق اقلّيّت‏هاى دينى با رعايت شرائط ذمّه.
حرمت وكالت اهل ذمّه در مجلس شورى كه جنبه ولائى دارد (و لزوم

ص 442
آگاهى از آراء آنان با جلسات مشورتى).
دفاع از جهان اسلام و ايجاد نظام دقيق مُرابطين و مرزداران و...
جايگاه حكم حاكم كه طريقى است نه موضوعى.
گسترش فرهنگ اسلامى و حوزه‏هاى علمى و غناى معرفتى و... [7]
 
دوّم:

رساله بديعه

بحث مستقل پيرامون حقوق زنان و تبيين وظائف اصلى و الهى آنان، در تفسير آيه شريفه: الرِّجَالُ قَوَّ 'مُونَ عَلَى النِّسَآءِ... ، و بيان فروع فقهى مستدل در اين راستا، همچون:
حرمت تصدّى مناصب ولايت و حكومت و قضاوت و مرجعيّت براى زنان.
حدود شركت زنان در جهاد.
عدم جواز ورود زنان به مجلس شورى (با توجّه به اينكه فقط مجلس مشاوره نيست و مسؤوليّت و قدرت ولائى دارد و سعه اختيارات آن از شؤون ولايت ولىّ مى‏باشد). [8]
 
سوّم:

رساله نكاحيّه: كاهش جمعيّت ضربه‏اى سهمگين بر پيكر مسلمين

بحث گسترده درباره حرمت ايجاد نقص بدنى و إضرار به بدن؛ و از آن جمله بستن لوله‏هاى زنان و مردان كه مضرّات فراوان داشته و غير قابل بازگشت است و... كه به همراه تجزيه و تحليل‏هاى روشن و مستند از حركت سريع و غافلگيرانه استعمار جهانى و دنياى غرب براى نابودى نسل شيعيان با نام

ص 443
فريبنده «كنترل مواليد»، در كتابى مستقل آورده‏اند؛ و به مناسبت به بحث فقهى حرمت سقط جنين و بيان ديه‏هائى كه در مراحل مختلف جنينى بايد پرداخت شود و محروميّت والدين اقدام كننده به سقط، از ارث جنين؛ و... مى‏پردازند. [9]
 
چهارم:

رساله نوين

بحثى مستقل پيرامون بناء اسلام بر سال و ماه قمرى، اثبات تقويم واحد براى امّت اسلامى، و تبيين ادلّه فقهى مشروعيّت و لزوم تقويم و سالنماى قمرى، با استناد به آيات و روايات و سيره، و تشريح سابقه اين سالنما در ايران و تغيير آن توسّط رضا خان ملعون به سالنماى شمسى به اشاره دولتهاى كافر خارجى، و تصويب فرمايشى آن در مجلس عليرغم مخالفت مرحوم شهيد آية الله مدرّس، و سپس تغيير تقويم هجرى شمسى به شمسى شاهنشاهى و حذف مبدئيّت هجرت رسول خدا صلّى الله عليه وآله توسّط نمايندگان خودفروخته طاغوتى به اشاره محمّد رضا پهلوى پليد و به دستور اربابان خارجى‏اش براى استحاله فرهنگى بيشتر مردم و جداسازى آنان از ارزشهاى اسلامى و تكميل طرح خودباختگى و خودفروختگى و گسيخته شدن مردم از سابقه تاريخى اسلامى خويش، كه به لطف الهى با انقلاب اسلامى اساس كارشان از هم گسست و محكوم به بوار و نيستى گرديدند.
و نيز بيان فوائد تقويم قمرى و هماهنگى آن با اصل تكوين و فطرت، و اثبات لزوم توجّه مجدّد به إحياء اين امر حياتى و داشتن تقويم اسلامى و روزشمار دينى كه در تدوين قانون اساسى جمهورى اسلامى قدم اوّل برداشته شد و سالنماى شاهنشاهى به هجرى مبدّل گشت ولى قدم نهائى كه رجوع به

ص 444
هجرى قمرى بود برداشته نشده است.
و نشان دادن مضرّات رسمى نبودن تاريخ قمرى و منجر شدن آن به جدائى دين از سياست، و لزوم بازگشت سريع به تاريخ قمرى براى تثبيت بيشتر پايه‏هاى دينى در عقيده و رفتار مردم با توجّه به وجود بسيارى از مناسبت‏هاى مهمّ تأثيرگذار در شؤون مختلف اجتماعى اقتصادى سياسى زندگى مردم بر اساس ماههاى قمرى همچون عزادارى‏ها و أعياد مذهبى.
و از همين روست كه يادبودها و سالگردهاى روزهاى حسّاس تاريخ انقلاب اسلامى و راهپيمائى‏هاى دشمن شكن آن دوران (همچون قيام مردم مسلمان طهران و قم و ورامين در دوازدهم محرّم 1383 و قيام ملّت مسلمان در شهرهاى مختلف در شب و روز اوّل محرّم 1399 كه كفن پوشيده و به ياد سيّد الشّهداء عليه السّلام بانگ الله أكبر سردادند، و راهپيمائى‏هاى مهمّ سالهاى 98 و 99 كه همگى در مناسبتهاى مذهبى همچون عيد فطر و تاسوعا و عاشورا و اربعين و بيست و هشتم صفر و... بود) چون بر اساس نهضت دينى و اعتقادات اسلامى صورت گرفته، براى برقرارى و پايدارى آن در خاطراتِ نسل فعلى و آينده، مناسب‏تر است كه با ماههاى قمرى برگزار شود. [10]
 
پنجم:

رسالةٌ حول مسألة رُؤية الهلال

بحثى مستقل پيرامون اثبات تحقّق هر ماه قمرى با ديده شدن هلال شب اوّل ماه، و اينكه هر منطقه‏اى بايد استهلال كند و ديده شدن هلال ماه در منطقه‏اى ديگر كه با اين منطقه «وحدت افق» ندارد كافى نيست؛ در قالب سلسله نامه‏هائى كه بين ايشان و مرحوم آية الله خوئى ردّ و بدل شده است.
بحث فقهى در اين مقام آن است كه آيا ديده شدن هلال ماه در يك نقطه

ص 445
زمين به هنگام غروب خورشيد موجب شروع ماه قمرى در همه جا است يا فقط در همان نقطه‏اى كه ماه ديده شده است و نقاط نزديك به آن ؟
دو نظريّه فقهى وجود دارد: مشهور علما ميگويند منطقه‏اى است، و برخى ديگر ميگويند رؤيت در يك نقطه براى همه مناطق كافى است، كه مرحوم آية الله خوئى رأى مقابل مشهور را پذيرفته‏اند.
حضرت آقا براى تغيير نظر ايشان به رأى مشهور، و برداشته شدن اختلاف از ميان مؤمنين، در نامه‏اى مفصّل به تجزيه و تحليل مسأله از ابعاد نجومى و فقهى مى‏پردازند و آية الله خوئى جواب ميدهند. حضرت آقا جواب را نقد مى‏كنند و سپس آية الله خوئى براى بار دوّم توسّط يكى از شاگردان خود پاسخ ميدهند. و براى بار سوّم حضرت آقا جواب را نقد كرده و ادلّه كافى مى‏آورند و نظريّه مشهور را اثبات مى‏كنند، كه بدون جواب باقى مى‏ماند. سپس حضرت آقا اين پنج نامه را در مجموعه‏اى با نام «رسالةٌ حولَ مسألة رُؤية الهلال» تدوين نموده و در دسترس همگان قرار ميدهند.
 
ششم:

وجوب نماز جمعه

بحثى مستدلّ و مبسوط درباره وجوب تعيينى نماز جمعه:
« يكى از فرائض الهيّه نماز جمعه است، كه وجوب آن عينى تعيينى است براى تمام افراد تا روز قيامت، مگر نُه طائفه كه استثناء شده‏اند: صبىّ و مجنون و عبد و مريض و مرأه و مسافر و أعمى و هِمّ و مَن كان علَى رأسِ فرسخَين.
وليكن بايد در جائى كه منعقد ميشود از هر طرف تا يك فرسخ نماز جمعه ديگرى منعقد نشود، و حتما بايد اقامه آن بوسيله امام يا منصوب از قِبَل امام به نصب شخصى يا نصب كلّى، مانند ادلّه ولايت فقيه صورت گيرد و گرنه حرام و بدعت و باطل است. ليكن اقامه امام يا فقيه از شرائط وجوب، مانند شرطيّت استطاعت نسبت به وجوب حجّ نيست بلكه از قبيل شرائط تحقّق و

ص 446
وجود است مانند شرطيّت طهارت نسبت به نماز.
و بناءً عليهذا بر جميع مكلّفين واجب است كه اين شرط را متحقّق كنند؛ يعنى با تشكيل حكومت اسلام و امكان اقامه امام يا حاكم شرع مطاع بدون خوف و تقيّه در جائى كه اقامه حدود شرعيّه ممكن باشد و حاكم بدون پروا بتواند مصالح مسلمين را در خطبه بيان كند، اين فريضه الهيّه را بجاى آرند و از تركش كه موجب موبقه مهلكه است بپرهيزند.
پس در زمان عدم اقامه اين نماز يك فريضه مهمّ الهى عمدا ترك شده است، و وعده خذلان دنيوى و عذاب اخروى داده شده است. غاية الأمر چون بدون اقامه مجتهد عادل مبسوط اليد تحقّق نمى‏پذيرد، بايد مسلمانان به جهت تحقّق شرط وجود، تشكيل حكومت اسلام دهند تا حاكم بتواند اقامه كند، و اگر ندهند چون اقامه آن براى فقيه ميسور نيست همه گناه كرده‏اند به جهت ترك واجب بر اساس ترك مقدّمه آن، چون ترك نماز به جهت ترك تحصيل طهارت.
و اين حقير درباره وجوب عينى تعيينى نماز جمعه، در دوران اقامت در نجف أشرف، رساله‏اى نوشته‏ام كه شايان ملاحظه است. [11] »
حضرت آقا در اين رساله مستدلّ و مبسوط كه از تحرير آن در نهم صفر الخير سال 1372 هجرى قمرى فارغ شده‏اند اقوال مختلف درباره نماز جمعه و أدلّه هر يك را نقل و نقد نموده و وجوب تعيينى آنرا در هر زمان و مكان به وجوه عديده اثبات و مطالب بلند ديگرى را نيز بالمناسبه ذكر فرموده‏اند.
هفده سال بعد، در سال 1399، در ماه جُمادَى الاُولى (يعنى دو ماه پس از پيروزى انقلاب اسلامى و در نخستين روزهاى تأسيس نظام جمهورى اسلامى) ايشان اين رساله را مجدّدا ملاحظه و حواشى ارزشمندى بر آن افزوده‏اند.
 

ص 447
هفتم:

جواز طواف به دور قبور مطهّر ائمّه عليهم السّلام

بحث فقهى پيرامون جواز طواف به دور قبور مطهّر أئمّه أطهار سلام الله عليهم، و تشريح دلالت دو روايتى كه مخالفين براى عدم جواز ذكر كرده‏اند، كه مراد از «لَا تَطُفْ» در آن روايات چيست؟

جواز بوسيدن عتبه حرم ائمّه عليهم السّلام

اين مبحث شريف را بالمناسبه در كتاب ارزشمند «روح مجرّد» آورده و به دنبال آن بحث مختصرى را هم درباره جواز بوسيدن عَتَبه و چهارچوب درهاى حرم‏هاى مطهّر ائمّه عليهم السّلام ذكر نموده‏اند. [12]
  هشتم:

مشروع بودن حقّ التّأليف

بحثى درباره مشروع بودن حقّ التّأليف و اينكه اگر كسى اثرى إبداع كرد از كتاب، شعر، نقشه، و... يا صنعتى و اختراعى داشت، آنرا ثبت ميكند و إعلام ميدارد كه ديگران حقّ تكثير ندارند مگر با اجازه خودش و براى اجازه دادن هم ميتواند مبلغى را دريافت كند و إشكالى ندارد. و حتّى طبع و نشر آن مجوّزى براى چاپ ديگران از روى آن نمى‏شود. اين مبحث را با نظر مرحوم علاّمه طباطبائى رضوان الله عليه شروع و ادلّه فقهى‏اش را ذكر مى‏نمايند، كه در ضمن كتاب «امام شناسى» به مناسبت آورده شده است. [13]
 
نهم:

عدم جواز احتياط در مسائل دينى به شيوه‏اى كه امروزه متداول است

بحث موجزى پيرامون عدم جواز عمل به احتياط در كنار دو طريقه اجتهاد و تقليد به شيوه‏اى كه امروزه متداول است، با تمسّك به دو دليل عمده: متعارف نبودن آن در عصر معصومين عليهم السّلام و ديگر آنكه چنين احتياطاتى مقرون به شكّ و ترديد در نيّت است كه اين حال كم‏كم منجرّ به

ص 448
وسواس و تزلزل و اضطراب نفس و نهايةً يأس از رحمت خدا مى‏شود و خلاف دأب و سنّت اسلام بر قاطعيّت در عمل است.
اين بحث در كتاب ارزشمند «معادشناسى» بالمناسبه ذكر شده است. [14]
 
دهم:

حرمت سكونت و توطّن در بلاد كفر

بحثى درباره حرمت سكونت و توطّن در بلاد كفر و وجوب هجرت به دار الإسلام حتّى براى أطفال مميّز نابالغ، براى اينكه بتوانندبه أحكام و آداب اجتماعيّه اسلام كه جز در زير نظر حاكم شرع مطاع قابل اجراء نيست عمل نمايند، و مجتهدى كه خود در دار الكفر سكنى گزيده، حكومت و ولايت او از طرف شارع امضاء نشده است و نمى‏توان به بهانه وجود چنين مجتهدى، در دار الكفر سكونت كرد. [15]
 
دنباله متن
پاورقي

[1] ـ «ولايت فقيه در حكومت اسلام» ج 1، ص 250 به بعد
[2] ـ «ولايت فقيه در حكومت اسلام» ج 1، ص 215 و 216 و ص 219 به بعد
[3] ـ همان مصدر، ج 2، ص 63 تا ص 65
[4] ـ قسمتى از آيه 96، از سوره 7: الأعراف
[5] ـ «روح مجرّد» ص 130، تعليقه 1
[6] ـ در كتاب «وظيفه فرد مسلمان در احياى حكومت اسلام» ص 158، شرائط ولىّ فقيه را چنين مى‏شمرند: عالم بالله، عالم بأمر الله، أفقه، أعلم، أعرف، أبصر، أحبّ النّاس بالنّاس، خبير به زمان، متّصل به عالم غيب.
[7] ـ تمامى مباحث فوق در كتاب استدلالى و ارزشمند «ولايت فقيه در حكومت اسلام» جلد اوّل تا چهارم، به علاوه دهها مطلب ديگر بطور كامل مطرح گرديده است. و اجمالى از آن نيز در كتاب «رساله بديعه» بالمناسبه آورد شده است.
[8] ـ رجوع شود به «رساله بديعه» كه تماما در تفسير آيه فوق تدوين گرديده است.
[9] ـ رجوع شود به «رساله نكاحيّه: كاهش جمعيّت ضربه‏اى سهمگين بر پيكر مسلمين».
[10] ـ رجوع شود به «رساله نوين» كه در اين زمينه تأليف فرموده‏اند.
[11] ـ «معاد شناسى» ج 3، ص 70، تعليقه
[12] ـ «روح مجرد» ص 197 تا ص 206
[13] ـ «امام شناسى» ج 15، ص 92 تا ص 101
[14] ـ «معاد شناسى» ج 3، ص 53
[15] ـ همان مصدر، ص 69 تا ص 76؛ «ولايت فقيه در حكومت اسلام» ج 3، درس سى‏ام؛ و ج 4، ص 86 تا ص 90  
دنباله متن